https://www.youtube.com/c/Farsheedmohammadi
https://www.youtube.com/c/Farsheedmohammadi
- اکتشاف
چندگانگی ما : بخش اول
- بینشی
از رناتا مورز و نائی مورز
- بخش
اول از سری کارگاه های آموزشی برلین، جولای ۲۰۱۶
- ریتا:
منظور شما از اکتشاف چندگانگی امان چیست؟
- ما چند
گانه ایم. در گذر زمان که بطور بیولوژیک و از منظر آگاهی رشد و حرکت کرده ایم ، اشکال
گوناگونی بخود گرفته ایم، با رفتار های جدیدی خود را تطبیق داده و نقش های زیادی
بازی کرده ایم. شکل ما از ارگانیسم تک سلولی به اسفنج، کرم پهن و نرم تن، سخت پوست،
ماهی، دوزیست، خزنده ، پرنده و پستاندار تغییر کرده است. مغز ما ازخزندگان بالدار یا پرندگان، به پستانداران با احساس، شهودی و حساس
و تا زبان انسانی و تصمیم ساز پیشرفت کرده است. و آگاهی ما از یک خود ساکت و آگاه از
خود و ارتباط با طبیعت اطراف امان، به خودی سخنگو و تحلیلگر ، بسیار مجذوب خود و ارائه
خود به دنیا، حرکت کرده است. و در این راهپیمایی
در طول زمان به نوعی ما حیوانات- انسانها- و غیر انسانها چیزی را از دست نداده یا جایگزین نکرده ایم. ما تنها به آنچه قبلاً بوده
است اضافه کرده ایم. ما بطرز جالبی به سطح جدید از دانش رشد شناسی (انتوژنی: رشد در
رحم) و تکرار و تجدید تکامل گونه (پیلوژنی: تکامل گونه) نائل شده ایم. پس بعنوان بشریت،
ما در شرف رفتن در سطوح تکامل در زهدان هستیم! برای درون بدن ها و آگاهی ما ، یک گنج
نهان از امکانات، حاضر و آماده است، زاییده شده از گسترهٔ گذشتهٔ ما،
در انتظار تولد در گستره جدید حال و آیندهٔ ما. ما در این مخازن چندگانگی در
کارگاه آموزشی پیش رو شیرجه خواهیم رفت، و همانطور که مردم عهد باستان قبل از این کار
را کردند، هدایایی از آن بیرون خواهیم کشید تا
همکنون زندگی بهتری برای خود و دیگران بسازیم.
- سیلکه:
چگونه می توانیم با راهنمایان حیوانی ارتباط برقرار کنیم تا به ما در اکتشاف چند گانگی
امان کمک کنند؟
- طبیعتی
که به ما داده شده چند گانه است. ما اینرا به بهترین نحو ممکن در دوران کودکی می دانیم.
ما با انواع حیوانات و نقش های انسانی بازی کرده و منطبق شده ایم. مانند خرگوش ، گرگ،
شیر یا پروانه حرکت کرده ایم یا ادای یک معلم، دکتر ، شاه، مکتشف، فوق قهرمان وغیره
را در آورده ایم. این بسیار ساده است، چرا
که بچه ها بهمان اندازه نیاکان کهن ما سیال
و ساکت هستند. ما با نقش های فراوانی که احاطه امان کرده اند منطبق شده ایم. بهرحال
، ناگهان وقتی که بالغ می شویم ، بیشتر ما یاد می گیریم که تنها با نقش های مشخصی همتراز شویم. نقش هایی مانند:
من باهوش هستم- یا من مفید هستم- رهبرم- یا دنباله رو هستم- یا من آدم مستقلی هستم
که به کمک کسی نیاز ندارد. و اگر از بیشتر ماها بخواهید که پا از این هویت های معدود
فراتر بگذاریم ، نمی دانیم که باید چه کنیم! با این حال در زندگی در زمان های مختلف حیات امان، در بخش های بسیاری
به بازی فرا خوانده می شویم. در جهت اینکه
عضوی شاغل، کاردان و خلاق از تیم، خانواده یا اجتماع باشیم ، لازم است که تواناییِ
تطابق خود را ترمیم کنیم. باید قدر باشیم که کاری که همیشه می کنیم را انجام ندهیم.
- برای
هزاران سال پیشینیان ما تنها همین کار را انجام می دادند. به طبیعت باز می گشتند ،
اجازه میدادند راهنمایان حیوانی در بیاد آوردن توانایی های چندگانه اشان به آنها کمک کنند تا زندگی کاملتری
بکنند. در مکزیک باستان مجسمه های مبارزان جگوار یا عقاب را می بینیم. در اروپا ، سیبری
و اطراف و اکناف جهان، اغلب تصاویری از مردان و زنانی می بینیم که شاخ گوزن بر سر گذاشته
اند. این ارتباط با خواهران و برادران حیوان امان بعنوان میثاق هایی مقدس تجربه می
شود ، حتی هدایای مقدس ِدرونی و به نیاکان ما کمک کردند تا ریشهای مشترک اشان با تمامی
باشندگان را بیاد آورند یعنی ، ارتباط اشان با هوشیاری بزرگ تر «روح» ، و این ثمرات را به طرق گوناگون به زندگی روزانه و تصمیمات اشان
ارائه کردند. بخاطر گذشته مشترک امان با حیوانات
و تمام حیات اطراف امان، ما یعنی انسان مدرن هم همین کار را می تواند انجام دهد. از
طریق هدایت های حیوانی، ما هم می توانیم هوش درونی امان را یافته و بازیابی کنیم و وصل شده و برتر زندگی کنیم.
- در هفته
بعد: بخش دوم، کشف خواهیم کرد: چگونه به راهنمای حیوانی وصل شویم، و چگونه آنها می
توانند در زندگی روزمره به ما کمک کنند.
-
-
- اکتشاف
چند گانگی ما ، بخش دوم
- بینشی
از رناتا مورز و نائی مورز
- شانتی:
چگونه می توانیم راهنمای حیوانی امان را پیدا کنیم؟
-
- رنی:
به روش های زیادی راهنمای حیوانی مارا پیدا می کند. آنها بارها و بارها در زندگی ما
به شکل های مختلفی پدیدار می شوند. بطور فیزیکی، نمادین و در فضای رؤیاهای ما. برای
انسان های باستان این ها همه یکسان بود. آنها می دانستند که تحت کنترل محیط خود نیستند.
پس در اکثر شرایط، برای دستیابی به بینش، هوشیاری و هدایت به دنیای طبیعی و خواهر و
برادر های حیوان اشان نگاه می کردند. از زمین مادر و بچه هایش درس های فراوانی به آنها
رسید، بعنوان مثال، از گرگ برادر ، یا خواهر ماهی آزاد یا پدر کلاغ سیاه و مادربزرگ
عنکبوت. حیوانات فرعیاتی از فامیل های انسانی اشان دارند و یا خانواده انسانی فرعی
از جهان حیوانات محسوب می شود و توانایی بالقوه راهنمایی های حیوانی در نوزاد قابل
مشاهده است. همانطور که در بسیاری از فرهنگ ها تمرین شده ، در مراسم بلوغ یا در طول
زندگی اشان، همچنین در رویا هایشان. در انعکاس از این سنت ها، هدایت های حیوانی امروزه
به شیوه های مختلفی یافت می شود. بعضی در مدیتیشن های هدایت شده پیدا می شوند، بعضی
دیگر در خلال مشاهدات روزمره که چه حیواناتی توجه ما را بار ها و بارها بخود جلب می
کنند و همچنان برخی از یاد آوری حیوانات در رویا های ما بدست می آید. در این کارگاه
آموزشی، ما روی هدایت های حیوانی امان از خلال ترکیبی از این سه شیوه تمرکز می کنیم.
-
- نائی:
وقتی من تمرین تنسگریتی را آغاز کردم ، شروع شد به اینکه در همسایگی خودمان کایوت ها
را ببینم. به کارلوس کاستاندا در این مورد گفتم. او گفت: خوب نگاه کن که چه کار می
کنند، و متوجه احساسی باش که وقت دیدن آنها به تو دست می دهد. یک شب در پشت خانه ام
در باغ ایستاده بودم، دیدم که یک جفت کایوت از گوشه ی ملک و پشت سنگ ها به بیرون نگاه
می کنند، چشم هایشان بروشنی برق میزد. من احساس گیجی کردم، در عین حال که باید چشمانم
را باز نگه میداشتم و با دقت نگاه می کردم. و بلافاصله به بالا نگاه کردم و شهابی را
دیدم! صبح روز بعد من این حالت شگفتی را نگه داشتم، و چشمانم را باز نگه داشتم و در
بیل بورد اعلانی را دیدم که یک نوازنده پیانو بدنبال کسی می گردد که با او بنوازد و
دقیقاً همان فردی بود که دنبالش بودم که در یک پروژه موسیقی با او هم نوازی کنم. من
این جفت کایوت را چند بار دیگر دیدم. راه رفتن آنها باهم با پرشی در هر قدم به من سبکی
و اوجی در هر گام می داد و احساسی از خوشبینی در مورد کاری که می کنم در من ایجاد می
کرد. ارتباط با کایوت ها حسی از مزیت می داد، قدم گذاشتن به لحظه ای زودگذر از اشتراک
فضایی از هوشیاری، کمی متفاوت از زندگی روزانه، تبادلی از عاطفه و احترام، دانشی خاموش
از دنیا هایی متفاوت که در آنها ما سفر می کنیم و با این حال در ارتباط تنگاتنگ.
-
- رنی:
راهنمایی های حیوانی متفاوت می توانند در زمان های مختلف بسوی ما بیایند در حالیکه
ما وارد تلاش ها و مکان های جدیدی وارد می شویم. وقتی ما وارد فضای سکوت تبادل در خواب
رویابینی می شویم ، همه دنیای طبیعت می تواند مارا هدایت کند.
-
- ریکاردو:
چگونه در زندگی روزانه هدایت های حیوانی می توانند به ما کمک کنند؟
-
- نائی:
لغت حیوان به ما خود اشاره می کند: ریشه این لغت واژه لاتین انیماله به معنای موجودی
که نفس می کشد است، که خود از انیما به معنای ، نفس، روح، حاضر از هوا ، می آید. زندگی
حیوانات می تواند به ما کمک کند تا بیاد آوریم که ما موجوداتی سرزنده از روح و تنفس
هستیم. وقتی ما با آنها مرتبط می شویم، می توانیم سرعت امان را کم کنیم، نفس بکشیم،
و دوباره با بدن هایمان یا حس هایمان وصل شویم، و با روح امان کوک شویم. آیا تا حال
شده که در حال بدگویی و شکایت از کسی یا چیزی باشید و تنها با دور و بر حیوانی بودن
وارد حال خنده و عاطفی شده باشید؟ یا قدردان این بوده اید که سگ یا گربه اتان حال شما
را می فهمد یا نیت ملاقات کننده ای در خانه اتان را می داند و بر مبنای آن عکس العمل
نشان می دهند.
-
- رنی:
یک برخورد روحی با حیوان هم همین کار را می کند. بعنوان مثال، می خواهید مقدار بیشتری
از زندگی اتان را با شریک زندگی اتان به اشتراک بگذارید. لحظه ی سکوتی برای خود پیدا
کنید، با حیوان اتان به شکل روحی ارتباط برقرار کنید، وضعیت بدنی او را بخود بگیرید.
اگر هدایت کننده اتان یک پلنگ باشد ، می شود که شانه هایتان را به جلو بیاورید آنگونه
که روی چهار دست و پا راه می روید و سرتان را پایین بیاورید و وسیع تنفس کنید آنچنان
که پلنگ نفس می کشد و ساکن در و با شما ، از او بپرسید: چطور می توانم احساس آسایش
بیشتری با اشتراک گذاشتن زوایایی از امروز ام با یارم پیدا کنم؟ منتظر پاسخ بمانید.
سپس بر مبنای پیامی که به شما می رسد عمل کنید.
- نائی:
ممکن است در برخی لحظات احساس کنید تمایل به انجام تمریناتی مانند حرکات گربه دندان
خنجری یا دلفین و پروانه دارید یا دیگر سری حرکات تنسگریتی که شما را با دیگر موجودات
زنده مرتبط می کند. این حرکات می توانند آموزگاران ما باشند. در چنین زمان هایی، وجود
ما به ما می گوید که با سایر موجودات و شیوه ی ادراک آنها ارتباط برقرار کنید.
-
- ریتا:
من متوجه شده ام که در لوگوی کلیر گرین سنجاقکی هست، به چه منظور این سنجاقک در لوگو
قرار دارد؟
-
- نائی:
در لوگو دو سنجاقک بر فراز گوی درخشانی از انرژی قرار دارد، که انتزاع یا بی کرانگی
در میان اشان است. آنها به ما کمک می کنند که قصد نرمش ناپذیر سنجاقک ها را بیاد آوریم،
اولاد های دایناسورهایی که قصد پرواز کردند، و از درون قصد خودمان برای اعتماد به آن
و پرورش توانایی ادراک!
- این
نماد همچنین به ما یاد آوری می کند که، ما اجتماعی هستیم، موجوداتی تعاملی. ما می توانیم
بهترین جنبه اجتماعی شدن امان را انتخاب کنیم تا با آن با مردمان دیگر یا دیگر انواع،
رویا ببینیم، با حیوانات، گیاهان، با زمین، ستارگان با عناصر تا امکانات جدیدی را بوجود
بیاوریم. این بدان معنا است که ما می توانیم دیدگاهی چند گانه را بپذیریم وبا آن کار
کنیم. با دیگران کار کنیم بدون اینکه توقع داشته باشیم آنها همه چیز را به شیوه ی ما
ببینند. ما اراده کرده ایم که بواسطه برخورد هایمان یاد بگیریم و رشد کنیم. گوی میان
دو سنجاقک نشان دهنده نیروی الزام آور است. نیرویی که این دایره ی انتزاعی را منسجم
نگه میدارد. این نشان دهنده ی سه عنصر خلاق است که هنگامیکه موجودات گوناگون بهم می
رسند، بپا می خیزند. و منشاء خالقی که گوناگونی از آن سرچشمه می گیرد. این اثر متقابلی
است که برای خدمت به آن درخشندگی ما را فرا می خواند، نیروی خلاق زندگی که همه موجودات
را متحد می سازد.
-
- شانتی:
من آگهی را خواندم و آنچه من را جذب کرد این بود که شما بی عملی و تغییر دادن نقش ها
را در زندگی روزانه آموزش می دهید. چگونه می توانیم این نوع از بی عملی را به زندگی
روزانه امان بیاوریم، ما نمی توانیم مدام شغل عوض کنیم، اما کاری هست که بتوانیم انجام
دهیم تا سیّال تر باشیم؟
-
- نائی:
ارتباط با یک متّفق حیوانی نوعی از بی عملی است. بجای اینکه ترسان و لرزان اوراق را
پر کنیم یا در جلسه ای طولانی بنشینیم، چگونه می توانم نور یک پروانه را برای عمل حاضر
کنم؟ بجای اینکه در یک رابطه متقابل منزوی شوم ،چگونه می توانم تنفسی دلفین گونه را
بهمراه بیاورم و به اثر متقابل خوشامدی عاشقانه بگویم؟ بجای اینکه احساس کنم که بدون
هیچ امکان انتخابی گیر کرده ام، چگونه می توانم قابلیت سازگاری کایوت را در برنامه
ها و پاسخ هایم وارد کنم؟ همه این تغییر های ناچیز می توانند در باز آوری انرژی و آگاهی
ما در جهتی کاملاً نو کمک کنند.
-
- رنی:
ما خودمان را در ورکشاپ پیشرو خواهیم آزمود. بعد از چندین جلسه تمرین بی عملی با هدایت
گر های حیوانی امان، آنگاه قادر خواهیم بود ببینیم در سازگاری با دیگران نسبت به نقش
های انسانی معمول امان چقدر سیال تر هستیم. و آنچه کشف خواهیم کرد این است که هر قدر
بیشتر بی عملی انجام دهیم، بیشتر می توانیم خود آگاه عمل کنیم. یکبار که ادراک ما از
مکان معمولی اش جابجا شود، ما بیشتر می توانیم با نقش های دیگربطور هوش یارانه، پر
طراوت، علاقمند و کاردان منطبق شویم.
- در پایان
کارگاه آموزشی، با برخی از سطح های راحت سیـّال ادراکی دوباره متحد می شویم که قبلاً
آنها را بعنوان یک کودک آزموده ایم. آنها با هدایت گر های حیوانی ما مشترک هستند، ممکن
است بتوانیم نیم نگاهی هم به آنچه دون خوان انجام میداد بیاندازیم وقتی که می پرسید:
- چگونه
می توانم بدانم کی هستم، وقتی که همه این چیز ها هستم؟
- او این
را در حالی می گفت که با حرکتی از سرش همه آنچه او را فرا گرفته بود جاروب می کرد.
- دون
خوان ماتئوس، سفر به ایختلان